می انديشم قصهء ميوهء ممنوع, قصه ای بيش نبوده برای سرگردانی آدمی. بهانه ای برای حضور, بهانه ای تا فرزندانش پی دليلی نباشند.
می انديشم به جز حوا و آدم, کسان ديگری هم از آن ميوه خوردند مگر؟ چرا به جز فرزندان اين دو موجود دو پا ديگرانی نيز سرگردانند و...
می انديشم اگر حوا بودم يا آدم اين قصه را برای گم راهی فرزندانم بازمی گفتم!؟
می انديشم چه کسی جرات بازگويی حقيقت را نداشت.
می انديشم
می اندی
می اند
می
م
No comments:
Post a Comment