وقتی به افغانستان و افغانی ها فکر می کنم, دلم می خواد زمين دهن باز کنه و ... از شرم و خجالت سرمو جلوی آينه هم نمی تونم بالا بيارم. از اين که هميشه سير ما نزولی بوده و حاکمان بی کفايت اين خاک رو تيکه تيکه کردن و مردمش را آواره و .... به اين فکر می کنم که وقتی ايران مهد تمدن بود و بزرگ ترين تمدن بشری روی فلات ايران شکل گرفته بود( و اين تمدن از هر نظر پيشرفته بود, ساختمان سازی و فرهنگ و...), رومی ها تازه توی چادر زندگی می کردن و اصلا اروپا و آمريکايی نداشتيم؛ حالا توی اين چند صد سال اخير ايران اينی شده که می بينيم و شايد به جرات بشه گفت بی فرهنگ ترين مردم اين کره خاکی اين جا هستن که مائيم. راستی چرا؟
چرا وقتی يه افغان ی رو می بينيم بهش بی احترامی می کنيم؟ و...
چرا تا شير دره پنجشير زنده بود کاريش نداشتيم ولی حالا که مرده, حلوا حلوا می کنيم.
من از اين می ترسم که نسل های بعدی ما(اگر نسلی و ايرانی بمونه؟!) همين چيزهارو در مورد کردستان و آذربايجان ويِا هر نقطهء ديگهء اين خاک بنويسن.
نمی دونم ولی واقعا از تاريخ خودم خجالت می کشم.
No comments:
Post a Comment