November 19, 2001

سلاخ خانهء شمارهء پنج
يا
جنگ صليبی کودکان,
رقص اجباری با مرگ.

کورت ونه گات جونير
آمريکايی است, چهارمين نسل يک مهاجر آلمانی
در کيپ کاد
خوش و خرم زندگی می کند.
[و يک عالمه سيگار می کشد]
در جنگ دوم جهانی
ديده بان پياده نظام ارتش آمريکا بود,
و از صحنهء نبرد خارج شد
و در بند اسارت, سال ها قبل در آلمان,
شاهد بمباران درسدن با بمب های آتش زا بود.

درسدن,
فلورانس رود الب.

جان سالم به در برد تا داستان آن را بازگويد,
با يک سبک تلگرافی و شيزوفرنيک,
همان سبک داستان های
سيارهء ترالفامادور,
که بشقاب پرنده های آن
صلح
به ارمغان می آورند.

شناس نامه ای با سبکی تلگرافی بود از کتاب سلاخ خانه شماره پنج که همان اول کتاب آمده. برای همهء کسانی که کتاب می خوانند و با جنگ بيگانه نيستند و...
برای اين که با حال و هوای کتاب هم آشنا بشين يه کم از اول کتاب رو براتون می نويسم و اين رو هم می گم که احتمالا به سختی گير می ياد.

يک
همهء اين داستان کمابيش اتفاق افتاده است. به هر حال, قسمت هايی که به جنگ مربوط می شود تا حد زيادی راست است. يکی از بچه هايی که در درسدن می شناختم راستی راستی با گلوله کشته شد, آن هم به خاطر برداشتن قوری چای يک نفر ديگر. يکی ديگر از بچه ها, دشمنان شخصيش را جدا تهديد کرد که بعد از جنگ می دهد آدم کش های حرفه ای, آن ها را ترور کنند. البته من اسم همه آن ها را عوض کرده ام.
من خودم, سال 1967 با پول بنياد گوگنهايم که خدا عزتشان را زياد کند, برگشتم به درسدن. درسدن خيلی شبيه يکی از شهرهای ايالت اوهايو به نام ديتون است, البته فضای آزاد آن بيشتر از ديتون است. حتما با خاک درسدن, خروارها خاکه استخوان آدميزاد آميخته است.

سلاخ خانه, شماره, پنج
نويسنده: کورت ونه گات
مترجم: علی اصغر بهرامی
چاپ اول زمستان 1372
انتشارات روشنگران

No comments: