January 4, 2002

" چربشان کرده بودند تا باران نفوذ نکند, چربشان کرده بودند تا کمی نور نفوذ کند, پنجره ها را با کاغذهای چربی پوشانده بودند, و باران می باريد, شلاقی می باريد, تند و ريز و باصدا؛
صدای هوهوی باد را هم می شد شنيد که لای درختان می پيچيد و هوهو می کرد.
هوهو
اين طرف ديوار گوشهء اتاق والوری بود روشن که,"

از اين جا به بعد نوشته نشد. کسی می نويسدش؟ اگر نوشتيد برايم بفرستيد. هيچ کاری نتوانستم باهاش بکنم. منتظرم

No comments: