January 25, 2002


تنهايی در جمع. کاری به کاری کسی نداشتن. خنديدن با ديگران اما نه آن طور که بدانند و گريستن با آن ها در پس پرده. هميشه اين طور بوده. بوده؟
کجايند آن هايی که نيستند. انگار که نبوده اند هيچ وقت. اما اين انگار فقط از خودشان است که آن کس که آن طرف ايستاده می داند که بوده اند. که کتمان می کنند بودنشان را. که کتمان می کنند هر آن چه را که بوده است. برای چه؟ کسی نمی داند.

No comments: