January 5, 2002

ديگر دل تنگ هم نمی شوم.
دروغ می گويم مثل سگ, سگ؟ اصلا سگ مگر دروغ می گويد؟, زندگی سگی, باز هم دروغ می گويم مثل آدم که تمامی تقصيرها را می اندازد گردن اين و آن. ميوهء ممنوع می خورد؟! می گويد شيطان گولم زد. آخر تخم سگ, شيطان که اگر تو را آدم حساب می کرد که سجده ات می کرد, می دانست چه گُهی هستی, که ....
تخم سگ, چرا آدم نه؟ اين هم يکی ديگر است از آن هايی که آدم همه چيز را ...
شيطان عاشق بود خدا را که سجده نکرد تو را, که می دانست چه گُهی هستی. هميشه عاشق را رانده اند و آواره؛ حتی خدا هم عاشقی را تحمل نمی کرد که...
چه می گويم من فقط می خواستم بگويم که دل تنگ هم نمی شوم, ديدم دروغ می گويم مثل آدم که تقصير خود را انداخت گردن شيطان و حوا. آدم بی چارهء ترسو که حتی.



No comments: