January 4, 2002


اين شعر نيست و اين بار در مورد شخصی نيست اشتباه نکنيد. در مورد چيزی است که دل بسته بودم به آن در اين زمانهء بی عشق, بی محبت, بی ... در اين روزگار بی همه چيز
بگذار و بگذر
هميشه را و همه را
هميشه همين بوده
بگذار و بگذر
خسته ام و دلم نمی خواهد
نمی خواهد
اشک امانم نمی دهد
می دانم که همه متهم خواهند کرد مرا
اما برای يک بار هم که شده من حق ندارم؟ نداشتم؟ نخواهم داشت؟
بگذارم و بگذرم
اين را هم هم چون هم های ديگر
.......
....

No comments: