January 2, 2002
انگار کن که نشسته ای. فقط. نشسته ای تا ببينی آن چه را که ناديدنی است. انگار کن که حرف می زنی. فقط. از آن چه که حرفی نيست, بی حرفی. انگار کن که می خوانی. فقط. آن چه را که خواندنی نيست, ناخوانا. انگار کن که انگار. فقط. بی انگاری
No comments:
Post a Comment
Newer Post
Older Post
Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment